دل دیدنی های شهر سرب و سراب/فرگرد485
من شخصیت انسانی را زیبا دیدم که زیبایی های دیگران را می نگرد و فضیلت هایشان را می نگارد.
من هیچ قفلی را بی کلید و هیچ روزی را بی نور امید ندیدم.
من عموم انسان ها را عاشق باران و طالب بوران دیدم؛
اما شگفتا که چون باران باریدن را می آغازد،همه به زیر چتر پناه می برند.
من چراغ های خاموش را از گزند بادهای ویرانگر پرخروش در امان دیدم.
بنابراین دانستم اگر کسی در عرصه تلاش و کوشش مورد یورش است،شاید بدان علت باشد که نور می افروزد و روشنگری می آموزد.
من مردم شهری را دیدم که هم از دزد می ترسند و هم از پلیس!!
ادامه دارد...
شفیعی مطهر
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: قطعه ادبي
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
وب نامه شفیعی
مطهر و
آدرس
modara.LoxBlog.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.